تمام کسبوکارها برای تحقق هدف مشخص و واحدی شکل میگیرند. این میل دستیابی به هدف نهایی و بلندمدت سازمان است که منجر به خلق استراتژی و جهت بخشیدن به فعالیتهای افراد میشود. هنگامی که وارد بازی رقابتی میشوید، کوچکترین فعالیتها و اقدامات رقبا بر میزان فروش، سودآوری و اقدامات بعدی شما تاثیرگذار خواهد بود. به عبارت دیگر، چنانچه اهداف کوتاه مدت شما با استراتژی اصلی و هدف بلندمدت سازمان، همسو نباشد، قایق کسبوکارتان با موجهای متعددی که از تلاطم فضای رقابتی پویا و اقدامات رقبا دریافت میکند، غرق خواهد شد. در این بلاگ قصد داریم ضمن معرفی مفهوم مدیریت بر مبنای اهداف و مراحل اجرای آن، میزان اهمیت فرایندهای آن را در رهبری موفق سازمان و کسب مزیت رقابتی بررسی کنیم.
مدیریت بر مبنای اهداف (MBO)
مفهوم مدیریت بر مبنای اهداف یا Management By Objectives (MBO) که در ادبیات استراتژی، هدفگذاری نیز نامیده میشود، اولینبار توسط پیتر دراکر در سال 1954 مطرح شد. مدیریت بر مبنای اهداف به مجموعهای از فرایندها اطلاق میشود که مسئولیتها و نقشهای هر یک از افراد سازمان را به گونهای تعیین و هدفگذاری میکنند که اهداف هر عضو، در راستای هدف نهایی و استراتژی کلی سازمان باشد. به عبارت دیگر، سطوح کاری هر یک از کارکنان در سازمان، نقشها و مسئولیتها از طریق یک چارچوب زمانی مشخص، دقیق و قابل فهم، فراهم میشود. بدین ترتیب، پیادهسازی استراتژی، به سادگی قابل انجام است.
مراحل اجرای مدل MBO
مدیریت بر مبنای اهداف (MBO) شامل 5 مرحله اصلی است:
1. تعریف اهداف سازمانی
هنگامیکه استراتژی سازمان را از طریق ابزارهایی مانند چارچوب SWOT، مدل PESTLE، ماتریس رشد-سهم بازار (BCG) و مدل پورتر تدوین میکنید، به روشنی اهداف سازمان را پیش روی خود خواهید داشت. اهداف سازمان در طرح جامع کسبوکار نیز نمود پیدا میکند. در مرحله اول، تمامی اهداف سازمان میبایست به ترتیب اولویت و وضعیت کنونی، رتبهبندی شوند تا بتوان به درستی به تعریف شرح وظایف کارکنان برای تحقق آن اهداف پرداخت.
2. تعریف اهداف کارکنان
مسئولیتها و وظایف هر یک از دپارتمانهای سازمان و افراد آنها، میبایست به صورت دقیق، مشخص و زمانبندی شود تا از همسویی اهداف هر بخش با استراتژی سازمان، اطمینان حاصل شود. هنگامیکه برنامه اجرایی هر بخش را برای تحقق اهداف بزرگتر و استراتژی سازمان، مشخص میکنید، از شدنی بودن و امکان تحقق اهداف بلندمدت اطلاع مییابید. بسیاری از طرحهای عنوان شده، در این مرحله با بررسی منابع و قابلیتهای هر دپارتمان، ممکن است دچار تغییر یا اصلاح شوند.
3. نظارت مستمر بر عملکرد و پیشرفت فعالیتها
مدل MBO نه تنها در همسو کردن فعالیتهای سازمان با استراتژی رقابتی موثر است، بلکه امکان سنجش و ارزیابی عملکرد فعالیتها و نتایج به دست آمده را برای مدیران فراهم میکند. استفاده از شاخصهای ارزیابی، مقایسه مستمر نتایج به دست آمده با نتایج مورد انتظار در کنار استفاده از ابزارهای ارزیابی عملکرد سازمان (مانند کارت امتیازی متوازن (BSC))، نقش موثری در کاهش هزینهها و بروز خطا در تصمیمگیریها خواهد داشت.
4. دریافت بازخورد
دریافت بازخورد و تهیه فرمهای نظرات به صورت مستمر، به مدیران امکان میدهد تا پیرامون نحوه انجام فعالیتها برای کسب نتیجه بهتر، تجدید نظر کنند.
5. تایید عملکرد و پاداش
همانطور که ارزیابی فعالیتها، یک فرایند مستمر در سازمان محسوب میشود، سیستمهای پاداش و عملکرد درست نیز میبایست به اقدامات و فعالیتهای موثر، اختصاص یابد. این مرحله در بحث انگیزشی و کیفیت انجام فعالیتها بسیار تاثیرگذار است.
مدیریت بر مبنای اهداف منجر به شناخت و درک بهتر کارکنان از وظایف، مسئولیتها و اقداماتی که میبایستی انجام دهند، خواهد شد. به عبارت دیگر، تعریف دقیق مسئولیتها و وظایف، از تداخل، همپوشانی و نامشخص بودن وظایف افراد، جلوگیری میکند. بدین ترتیب فرایندهای ارزیابی عملکرد و یا لزوم تغییر در استراتژی در صورت تغییرات محیط رقابتی، سادهتر انجام خواهد شد. فارغ از آنکه استراتژی کسبوکار خود را محصولمحور یا مشتریمحور تعریف کنید، مدیریت بر مبنای اهداف (MBO) به شما امکان میدهد تا فعالیتهای تمام سازمان را در راستای تحقق آن استراتژی، منسجم و همسو نمایید. شرکت تبلیغاتی مات با ارائه راهکارهای جامع بازاریابی و تبلیغات، کسبوکار شما را در کسب مزیت رقابتی یاری مینماید.